مصائب یک روحانی با معضل حاشیهنشینی
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۹۱۰۵۷
با مسعود زارعیان گفتوگویی در جامجم انجام دادیم تا بیشتر درباره این مستند و البته دغدغههای اجتماعیاش بدانیم.
درخصوص مستند غیرمسکونی توضیح دهید و بفرمایید از چه بخشهایی تشکیل شده است؟
غیرمسکونی درخصوص مشکلات حاشیهنشینهای شهر مشهد است.
ساخت این مستند را با چه هدفی آغاز کردید؟
مشهد بعد از تهران از بیشترین حاشیه شهر برخوردار است و مدیریت این نوار حاشیهای به لحاظ کالبدی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مراحل تحقیق چگونه شکل گرفت و برای جمعآوری اطلاعات با چه کسانی گفتگو کردید؟
حدودا سالهای ۹۹-۱۳۹۸ را پیگیر موضوع این مستند بودم. البته از هفت هشت سال پیش صرفا بهعنوان یک فعال و کنشگر اجتماعی دغدغه مردم و مشکلات حاشیه شهر مشهد را داشتم، اما برای این موضوع خاص حدودا دو سال در مواجهه کامل با آن بودم و طبیعتا با مراکز متعددی ازجمله شهرداری، بازآفرینی شهری، امامجماعت مساجد، فعالان اجتماعی و ... در تماس بودم تا برای روایت قصه شناخت کاملی از بافت این مناطق و مسائلی که بر آن نواحی میگذرد داشته باشم. نمیخواستم صرفا سیاهی و پلیدیها را بازتاب دهم و از روزنههای نور و امید غافل بمانم یا برعکس. به نظرم اصل اول مستندسازی هم همین واقعبینی است. اینکه مستندساز مثبتها و منفیها را کنار هم ببیند و تلاش کند به علت اتفاق مثبت و منفی برسد. در سینمای مستند تا به علتها نرسیم گامی برنداشتیم. دلیل ندارد، چون حال عمومی جامعه خوب نیست مدام تولید امید واهی کنیم و آن را به نمایش بگذاریم. به قدر کافی برای الهامگرفتن نقطه مثبت و روشن در اطرافمان وجود دارد که اگر همان را خیلی گلدرشت و زننده بیان نکنیم باعث میشود تا مردم و مسئولان دوشادوش هم به سمت حل مشکلات حرکت کنند.
ورود دوربین میان مردم حاشیه شهر دشوار نبود؟
خیلی سخت بود. بارها مورد حمله قرار گرفتیم، تهدید شدیم و.... در چنین شرایطی فقط دانش و تجربه فیلمساز است که به کمکش میآید که چطور موقعیتهایش را برای فیلمبرداری ایجاد کند، در چه ساعت و چه زمان و از چه زاویهای کارش را انجام دهد و.... خاطرم هست در همان روزهای فیلمبرداری یک دعوای خانوادگی در یکی از کوچهها پیشآمد و از آنجا که فیلمبردار من خودش از همین بچههای حاشیه شهر بود و سبک زندگی و زبان آنها را میشناخت خیلی پنهانی از داخل ماشین تصویری از دعواهای آنها که با چاقو به جان هم افتاده بودند گرفت که در سینمای ایران اگر بخواهیم چنین تصویری را بسازیم باید میلیونها تومان هزینه کنیم که بازهم آنقدر طبیعی نمیشود. دوست فیلمبردارم با اینکه از داخل ماشین چنین تصاویری را میگرفت، اما باز جانش در خطر بود. چون اگر طرفین دعوا متوجه فیلمبرداری میشدند او را زنده نمیگذاشتند. در همان کوچه پسکوچهها آقایی ملقب به عباسخروس، مرغوبترین موادمخدر شهر را توزیع میکرد که جلوی در خانهاش صف میبستند یا وقتی در کوچهها راه میروی بیشمار خانهها را میبینی که با اسپری روی در و دیوار آن نوشتهاند: این خانه بهدلیل فروش موادمخدر پلمب شده و.... منظورم این است که شرایط بسیار رعبآوری در آن منطقه حکمفرماست که ساکنانش مواردی مثل فیلمبرداری و فیلمسازی و مستندسازی را اصلا برنمیتابند. مستند غیرمسکونی کم از مستند بحران نیست. حتما نباید جایی جنگ و زلزلهای باشد که بتوان از آن مستند بحران ساخت، بحران میتواند داخل شهر ما و در کنار ما باشد که ما از آن غافل هستیم.
با توجه به اینکه سینماحقیقت ویترین سینمای مستند است، چه نظری درباره برگزاری این دوره از جشنواره دارید؟
همانطور که گفتید این جشنواره ویترین سینمای مستند ایران است که آثاری با موضوعات مختلف که در یکسال تولید شدهاند، با شرکت در آن خود را در معرض داوری مخاطبان حرفهای مستند قرار میدهند. جشنواره سینماحقیقت، جشنوارهای است با متولیگری دولت و متعلق به مردم. این جشنواره براساس حمایت از سینمای مستند تاسیس شده. این جشنواره جدیترین رویداد سینمای مستند ماست و بنابراین برای مستندسازان بسیار مهم تلقی میشود. در نتیجه اگر این جشنواره هم قربانی شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شود، درست نیست. سینمای مستند همیشه در گیشه مهجور و کمرونق است. این جشنواره برگزار میشود تا دست مستندسازانی که همیشه مظلوم بودهاند را بگیرد. نمیتوان گفت که این جشنواره یکسال متعلق به مستندسازان باشد و یکسال نباشد! ما نباید بگذاریم چراغ سینما خاموش بماند. سینما باید به مسیر خود ادامه دهد. همانطور که در طول تاریخ اتفاقات بیشماری افتاده، اما سینما تعطیل نشده و پیشرفته. سینمای مستند هیچ پشتوانهای به لحاظ مالی و اعتباری ندارد. از این جهت میگویم پشتوانه اعتباری که خیلیها با لحنی کمفروغ میگویند که فلانی مستندساز است! انگار که شأن و جایگاه مستندساز از فیلمساز پایینتر است. از طرف دیگر مستندسازان هیچ امنیت شغلی و هویت صنفی هم ندارند و نباید اجازه داد با تنها نهاد و جایی که حامیشان است برخوردی قهرآمیز شود. بنده بههیچوجه و با هیچ توجیهی موافق تعطیلی سینما نیستم.
تاثیر سریال بر جامعه
جامعه ما برای خروج موفق از بحرانهایی که البته طبیعی هم هست و در تمام جوامع بشری وجود دارد باید واقعبین باشد. مستند غیرمسکونی به مخاطبش متذکر میشود واقعبین باشد. در همین ناآرامیهای اخیر تحتتاثیر هیجان میتوان هر حرفی زد، اما در حالتی واقعبینانه به واقعیتهایی از هر دو طرف میرسیم که پیشتر از آنها غافل بودیم. باید عادلانه قضاوت کرد. معنای لغوی عدل، قرار دادن هر چیزی در جای خودش است و ظلم به معنای عدم قرار دادن هر چیزی در جای خودش؛ لذا عموم جامعه معمولا به چیزهایی که میبینند فکر نمیکنند. تمام مستندی که ساختم هم راجع به این موضوع است که به آنچه میبینید اکتفا نکنید. ضمن اینکه امیدوارم در معضل حاشیهنشینی از مدیران توانمند و کاربلد که دارای تعهد و تجربیات لازم در این خصوص هستند استفاده شود تا در وهله اول بحث حاشیهنشینی را بپذیرند و بعد بتوانند این معضل را برای همیشه در کشور از بین ببرند.
روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: حاشیه نشینی روحانی مصائب سینمای مستند حاشیه نشینی حاشیه شهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۹۱۰۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
فریدون جیرانی در آخرین گفتوگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیهکننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.
در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دورههای پس از آن پرداختهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبتهای جیرانی و ابوالحسن داوودی را میخوانید و میبینید:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیدر تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود
*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه اینجور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.
داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذابتر و قابل قبولتری نشان میداد.
در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود
*چهره را خیلی عوض کرد.
داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر میآید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را بهنوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشهاش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترینشان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت میآیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست میتوانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. بهخصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخوردهای خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود. شمشیر دولبهای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود میآورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.
جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
در واقع شاید مهمترین مسالهای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان میبینیم خسارتهایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتیترین جشنوارههای دنیا محسوب میشود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سالهای سال همه درگیرش بودهایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمههایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛
یعنی بین حاکمیت و مردم و بهخصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار میکند تا چهرهای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که میتواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت بهخصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.
یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمدهتر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستنهایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی میخواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب میشود و این میشود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد به این دلیل که نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند
این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمیگردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پلهایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمیتواند آنها را بسازد؛ بنابراین روزبهروز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گرانتر و غیرقابل ساختتر میشود و به جایی میرسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهادهای سازنده هم خارج میشود. چون اینها مخاطب ندارند.
در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهمترین بنیاد تقویتکننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟
محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید جواب نمیدهد
سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهادهای مختلف بوده و سرمایههایی که بیشتر سرمایههای دولتی بودهاند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیدهاند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیدهام-، اما کسانی که دیدهاند به جز یکی دو مورد بقیهشان هیچگونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخابشده که پول بدهند.
کسانی که تصمیمات فرهنگی میگیرند با شرایط و کسانی روبهرو میشویم که همان مثال معروف را به یادمان میآورند که بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریککننده که پیش گرفتهاند، فرار به جلویی که میبینیم که روزبهروز بیشتر میشود، این لجبازی از طرف تمام تصمیمگیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی میرسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان میکند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را میخواستیم.
این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید، به نظر میآید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبهرو شود، چیزی که فکر میکند میتواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمیدهد. این در سینما جواب نمیدهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفتهاند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمدهترینشان است.
در بین محصولاتی که تولید میشود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعیها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارتهای دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل میشود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمیدانند چهکارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.
اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد میتواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان میدهد]، جامعهای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقههای مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم میتواند به حاکمیت و جریان بینالمللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه میکنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.